نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بنویس.....

حرف بی بهانه 35
مهم نیست کجا مینویسی اما …. ” برای آنان بنویس که با خواندنت خواندند و با گریستنت گریستند … ” و ” برای کسی بنویس که تا ابد فرصت نوشتن به او را داشته باشی“…
من باور دارم ، ایمان دارم به این گفته ات که” آنچه تمام میشود هیچگاه نبوده است و آنچه آغاز میشود هرگز پایان نخواهد یافت”
من دانه دانه کلماتت را زیسته ام …. همیشه خواهی بود


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:57 | |







گفتی

حرف بی بهانه 37
گفتی دلتنگ دل نوشته‌هایم هستی…
اما مهربانم دیگر دلی برایم باقی نمانده که بخواهد از پس ناگفته‌ها بنویسد
خسته از گذشته‌های نه چندان دور و بدون هیچ امیدی به آینده…
تنها کوله باری از خاطرات را به دوش می‌کشم
جایی سراغ نداری که بتوانم تنها برای لحظه ای کوله ام را بگذارم
و به اندازه چشم بر هم زدنی آرام گیرم؟
نه …
از من نخواه که کوله ام را بر شانه‌های تو بگذارم…
حتی شانه‌هایت را در رویا نیز از آن خود نمیدانم
این است حقیقت
نه،
شانه‌هایت با ارزش تر این است که آرامگاه من باشند!
با ارزش تر ..باور کن …


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:55 | |







تنهایی

حرف بی بهانه 39
تنهاییم را با تو قسمت می‌کنم
سهم کمی‌نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی
غم آنقدر دارم که می‌خواهم تمام فصل‌ها را بر سفره رنگین خود بنشانمت
بنشین
غمی‌نیست
حوای من بر من مگیر این خود ستایی را که بی شک تنها تر از من در زمین و آسمانت آدمی‌نیست
آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفته ام
تا روشنم شد در میان مردگان همدمی‌نیست
همواره چون من نه
فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی‌نیست
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی‌نیست
شاید به زخم من که می‌پوشم ز چشم شهر آن را در دست‌های بی نهایت مهربانش مرهمی
شاید و یا شاید
هزاران شاید دیگر اگرچه اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی‌نیست


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:54 | |







حالا من موندم و…


حرف بی بهانه 40

حالا من موندم و…
حالا من موندم و یه آسمون بی ستاره و یه حسرت همیشگی…
منو ببخش خیلی وقته ندیدمت خیلی وقته چشام بی تابی می‌کنن .
نازنینم ….
نمی‌دونم از من چی دیدی که حتی توی خوابهام هم نمی‌بینمت .
نمی‌دونم راز عشقمونو واسه کی تعریف کردی که این طور تو کارمون گره انداخت و ما رو از هم جدا کرد ..
یادته …
یادته شبا رو پشت بوم بی خیال با هم ستاره‌ها رو می‌شمردیم .
تو می‌گفتی من به قدر همه ی این ستاره‌ها خاطر خواه دارم .
من نگاه کردم به آسمون و گفتم ببین یه ستاره ی پر نور اونوره اون کدوم یکی ازعاشقاته ؟
تو به من نگاه کردی و خندیدی ….
نمی‌دونم شبا تو آسمون رویاهات هنوز اون ستاره پر نور رو می‌بینی …. یا …..
حالا من موندم و یه آسمون بی ستاره و یه حسرت همیشگی …


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:52 | |







همیشه همین بوده

حرف بی بهانه 41
همیشه اینگونه بوده…
همیشه این گونه بوده است کسی را که خیلی دوست می‌داری زود ازدست می‌دهی
پیش از آن که خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می‌گیرد و دور می‌شود
فکر می‌کردی می‌توانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می‌چرخد، خورشید ازپشت کوه‌ها سرک می‌کشد، در کنارش باشی
هنوز بعضی از حرفهایت را به او نگفته بودی…
هنوز همه لبخند‌های خود را به او نشان نداده بودی
همیشه اینگونه بوده…


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:48 | |







مهربانم...

حرف بی بهانه 9
مهربانم
دیگر نگران تنهایی من نباش
این روزها
دل خوش به محبت غریبه ای هستم
و فانوسی که گهگاه تو برایم روشن می‌کنی
بیاندیش به بادبادک‌های بر باد رفته
و کوکانی که پشت چراغ‌های قرمز
به جای بادبادک معصومیتشان را به باد می‌دهند


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:10 | |







بی بهانه

حرف بی بهانه 10
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم عزیزم این کار را نکن
نگفتم برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه
رویم را برگرداندم
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم می‌شنوم
نگفتم عزیزم متاسفم
چون من هم مقصر بودم
نگفتم اختلاف‌ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می‌خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم می‌شنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشک‌هایش را پاک نکردم
نگفتم اگر تو نباشی
زندگی ام بی معنی خواهد بود.
فکر می‌کردم از تمامی‌آن بازی‌ها خلاص خواهم شد.
اما حالا تنها کاری که می‌کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم
نگفتم بارانی ات را درآر
قهوه درست می‌کنم و با هم حرف می‌زنیم
نگفتم جاده بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی انتهاست
گفتم خدانگهدار موفق باشی
خدا به همراهت او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم.


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:2 | |







حرف بی ربط


چه حـرف

بی ربـطیست

کـــه مــرد

گریـــه نمــی کند !


گاهـــی آنقدر بغــــض داری ...

کـــه فقـــط


بایــد مـــرد بــاشـی

تـا بتوانی گریـــه کنـــی


[+] نوشته شده توسط bi nam در 17:11 | |







به سلامتی

به سلامتیه پسری که

خوشگل ترین دختر دنیا رو هم تو خیابون دید

سرشو پایین انداخت و زیر لب گفت:

اگه آخرش هم باشی انگشت کوچیکه ی عشقمم نیستی


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:41 | |







برات پیش اومده؟

برات پیش اومده وقتی پای تلفن باید خداحافظی کنید

اما هنوز دلتون میخواد صداشو بشنوید یهو میگید راستی؟!

میگه : جانم...؟!

آروم میگی : دوســـتـــت دارم...

 آخ .... که این چند ثانیه آخر چقدر می چســـــبـــه"...


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:39 | |







پایان

سـره سطر بنـویـس:

پسـران کـراک وتـریـاک

دختـران شیشـه و هـرزگـی

مـادران دق مرگـی ...

پـدران سگـ دو بـرای نـان

بنـویـس... ... ... ...

بـابـا نـای نـان دادن نـدارد

بـابـا کـار نـدارد

بنویس:بـابـا سهمیـه ای بـرای استخـدام نـدارد

بنویـس تلـاش بـی ثمـر

آن مـرد بـا الگـانس آمـد

آن مـرد بـاتـوم دارد

باتـوم درد دارد

درد مـن بـرای آن مـرد حـال دارد

ببخشیـد بنـویس درد من بـرای آن مـرد نان دارد

صاحب خانـه بـابـا را جوابـ کـرد

حـاج رحیـم بـرای چنـدمیـن بـار بـه حج میـرود

بـابـا پـول قبض اب نـدارد

نقطه سر سطر بنـویس در انتهـا: بـابـا دارد دارش را میسـازد.


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:35 | |







یواشکی

 

 

 

 

اون دنیا اگه خواستی گنـــــــــاه هآآی یواشکی مون رو نشون بدی!

لطفـــــــــا ...

گریــــــــــــه های یواشکی مون رو هم نشون بده! ..


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:33 | |







پایان

سـره سطر بنـویـس:

پسـران کـراک وتـریـاک

دختـران شیشـه و هـرزگـی

مـادران دق مرگـی ...

پـدران سگـ دو بـرای نـان

بنـویـس... ... ... ...

بـابـا نـای نـان دادن نـدارد

بـابـا کـار نـدارد

بنویس:بـابـا سهمیـه ای بـرای استخـدام نـدارد

بنویـس تلـاش بـی ثمـر

آن مـرد بـا الگـانس آمـد

آن مـرد بـاتـوم دارد

باتـوم درد دارد

درد مـن بـرای آن مـرد حـال دارد

ببخشیـد بنـویس درد من بـرای آن مـرد نان دارد

صاحب خانـه بـابـا را جوابـ کـرد

حـاج رحیـم بـرای چنـدمیـن بـار بـه حج میـرود

بـابـا پـول قبض اب نـدارد

نقطه سر سطر بنـویس در انتهـا: بـابـا دارد دارش را میسـازد.

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:32 | |







ای کاش

 

 

 

ای کاش


خنده هایت با تو


بزرگ شوند


شاید دنیا


خجالت بکشد


فقر را از سفره ات


دور کند ...


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:29 | |







هرگز

 

 

 

هرگز تمامت را برای کسی رو نکن.


بگذار کمی دست نیافتنی باشی.


آدمها تمامت که کنند، "رهـــــایت" می کنند!!!


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:28 | |







بری تو

 

 

برای تو می نویسم ....


برای تویی كه تنهایی هایم پر از یاد توست...

برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست...

برای تویی كه احساسم از آن وجود نازنین توست...

برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تویی كه چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...

برای تویی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تویی كه وجودم را محو وجود نازنین خود كردی...

برای تویی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...

برای تویی كه سـكوتـت سخت ترین شكنجه من است....

برای تویی كه قلبت پـاك است...

برای تویی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تویی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تویی كه غمهایت معنای سوختنم است...


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:19 | |







مخاطب خواص؟

 

 

 

 

 

کسی را دارم 

 

 

 

که 

 

 

 

آنقدر برایم کسی هست 

 

 

 

که

 

 

 

نگاهم به دنبال کسی نیست

 


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:17 | |







گاهی.......

 

گاهی وقت ها احساس میکنم

بینهایت تنهام

مثل آخرین سیگار باقی مانده در

ته پاکت...


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:16 | |







قاتلم



من قاتل ام !!!

مرا محاکمه کنید

نه نه مرا بی محاکمه اعدام کنید !!!

مـــــن :

عمریست خاطره میسوزانم

شبها سیگار خفه میکنم

پیک های مشروب تهی میکنم

آه سرقت میکنم

ضجه ها عقیم میکنم

تا دلت بخواهد سکوت میکنم


اما از همه مهم تر و بدتر :

سال های سال است

دارم آرزو دفن میکنم


من قاتل ام !!!

مرا بی محاکمه اعدام کنید ...!!!
× : به یک مُعتاد جهت کشیدن دردهایم نیازمندم .

× : این روزها من زندگی نمیکنم .. می جنـــگم .


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:14 | |







عشقم

 




 

بـهــ چـشـمـهـآیـتــــــ بگــو

نـگـآهـمـــــــ نـڪـنـنـ
ב

بـگـو وقـتـے خـیـره اتـــــــ مـے شـومــــ


سَرشـآ
טּ بـهــ ڪـآر خـوבشـآטּ بـاشـב

نـهـ ڪـهـ فـڪـر ڪـنـے خـجـآلَـتـــــ مــے ڪـشَـمــ هـآ

نـهــ حَوآسـمـــ نـیـسـتـــــــ. . .

 عـآشق تـَـــــر مــے شَـومــــ....


[+] نوشته شده توسط bi nam در 1:12 | |



صفحه قبل 1 ... 30 31 32 33 34 ... 64 صفحه بعد